به سایت abook.loxblog.com خوش آمدید در این سایت جدید ترین و محبوبترین کتاب های اکترونیکی برای دانلود قرار گرفته است امید واریم لذت ببرید با نظرات خودتان ما را دلگرم کنید
دروغ رویا

 

دروغ رویا takpesarak.loxblog.com

"دروغ رویا"


سه سال پیش وارد دانشگاه شدم تصمیم گرفته بودم با جدیت درس بخونم،واسه همین هم کاری با کار های بیهوده و رفیق بازی و عشق دانشجویی نداشتم اولاش توجه زیادی به دخترا نداشتم

ادامه ی داستان در ادامه ی مطلب
:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: داستان، داستان کوتاه، ،
:: برچسب‌ها: دروغ, دروغ رویا, رویا, داستان, داستان کوتاه, کوتاه, عاشقانه, داستان خیانت, داستان کوتاه زیبا, جدید ترین داستان های کوتاهع مجموع داستان های کوتاه, دانلود داستان,
نویسنده : مدیر سایت
داستان پند آموز " قسمت "
نویسنده : مدیر سایت
داستان "خیانت سام"

داستان خیانت سام

 

هر کی میخواست یه زندگی عاشقانه رو مثال بزنه بی اختیار زندگی سام و مولی رو بیاد می آورد. یه زندگی پر از مهر و محبت. تو دانشگاه بصورت اتفاقی با هم آشنا شدن ،سلیقه های مشترکی داشتن ،هر دو زیبا ،باهوش و عاشق صداقت و پاکی بودن و خیلی زود زندگی شون رو تو کلیسا با قسم خوردن به اینکه که تا آخرین لحظه عمرشون در کنار هم بمونن تو شادی دوستان و خانواده هاشون آغاز کردن.
همه چیشون رویایی بود و با هم قرار گذاشتن بودن یک دفترچه خاطرات مشترک داشته باشن تا وقتی پیر شدن اونا رو برای نوه هاشون بخونن و با یاد آوری خاطرات خوش هیچوقت لحظه های زیبای با هم بودن رو از یاد نبرن. واسه همین قبل از خواب همه چی رو توش مینوشتن. با اینکه ۵ سال از زندگیشون میگذشت هنوزم واسه دیدار هم بی تابی میکردند.
وقتی همدیگه رو تو آغوش میگرفتند دلاشون تند تند میزد و صورتشون قرمز قرمز میشد و تمام تنشون رو یه گرمای وصف نشدنی آسمونی فرا میگرفت…
همه چی خوب پیش میرفت تا اینکه سام اونروز دیرتر به خونه اومد، گرفته بود، دل و دماغی نداشت مولی اینو به حساب گرفتاری کارش گذاشت، اما فردا و فرداهای دیگه هم این قضیه تکرار شد وقتایی که دیر میکرد مولی ده ها بار تلفن میزد اما سام در دسترس نبود وقتی به خونه برمیگشت جوابی برای سوالات مولی که کجا بود و چرا دیر کرده نداشت.

 

برای خواندن ادامه ی داستان به ادامه ی مطلب بروید

:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: داستان، داستان کوتاه، ،
:: برچسب‌ها: خیانت, خیانت ممنوع, داستان خیانت, داستان خیانت سام, داستان عاشقانه, داستان عاشقانه جدید, داستان عاشقانه خارجی, داستان عاشقانه خیانت, داستان عشق, داستان غم انگیز, عاشقانه خیانت,
نویسنده : مدیر سایت
زندگینامه(بیوگرافی)دکتر علی شریعتی

شريعتي در يك نگاه:

v 1312-تولد دوم آذر ماه

v 1319-ورود به دبستان «ابن يمين»

v 1325-ورود به دبستان«فردوسي مشهد»

v 1327-عضويت در كانون نشرحقايق

v 1329-ورود به دانشسراي مقدماتي «مشهد» v 1331-اتمام دوره دانشسرا و استخدام در اداره فرهنگ «مشهد» -بنيانگذاري انجمن اسلامي دانش آموزان -شركت در تظاهرات خياباني عليه حكومت موقت قوام السلطنه ودستگيري كوتاه مدت v 1332-عضويت در نهضت مقاومت ملي v 1333-گرفتن ديپلم كامل ادبي و انتشار كتاب (ترجمه)نمونه هاي عالي اخلاقي در بحمدون اثر كاشف الغطاء v 1334-انتشار كتابهاي «ابوذر غفاري»و«تاريخ تكامل فلسفه».ورود به دانشكده ادبيات«مشهد»

v 1336-دستگيري به همراه 16نفر از اعضاي نهضت مقاومت در مشهد

v 1337-فارغ التحصيلاز دانشكده ادبيات،با احراز رتبه اول

برای خواندن زندگینامه به ادامه ی مطلب بروید

:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه(بیو گرافی)، ،
:: برچسب‌ها: بیوگرافی شریعتی, زندگینامه ی شریعتی, زندگینامه(بیوگرافی)دکتر علی شریعتی, بیوگرافی دکتر شریعتی, زندگینامه ی دکتر شریعتی, ,
نویسنده : مدیر سایت
بدون شرح
نویسنده : مدیر سایت
داستان کوتاه سارا
نویسنده : مدیر سایت
داستان واقعی "سوری"
داستان سوری (دختر عاشق)
 
 

 

در روزگاری نه چندان دور یک جوان خوش تیپ وخوش اندام اردبیلی بنام ایوب… که بعنوان سرباز معلم دریکی از روستاهای منطقه ی الموت استان قزوین مشغول بخدمت سربازی می بود در یک روز بهاری در دامنه ی کوهپایه ای پر از آلاله ها و گلهای وحشی با یکی از دختران زیبا و دلربای روستای محل خدمت آشنا شده و ارتباط دوستی و عاطفی برقرار می کنند، نام این دختر “ســوری” است. سوری دختر صاف و ساده دل و گل سرسبد روستا او را میبیند و عاشقش می شود، دل می بازد و داستان عشق و عاشقی از همینجا شروع و رفته رفته به اوج خودش می رسد.

 

بقیه داستان را در ادامه ی مطلب بخوانید

:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: داستان، داستان کوتاه، داستان های واقعی، ،
:: برچسب‌ها: ترجمه شعر جهنمده بيتن گول, داستان دختر عاشق, داستان زندگی سوری, داستان سوری, داستان عاشقانه سوری, داستان واقعی عاشقانه, دکلمه ترکی, دکلمه جهنمده بيتن گول, سوری, سوری عاشق, سوری و ایوب, شعر ترکی سوری, شعر ترکی عاصم اردبیلی, شعر سوری, شعر سوری عاصم اردبیلی,
نویسنده : مدیر سایت
داستان “روزی که جهان تاصبح نخوابید”
داستان “روزی که جهان تاصبح نخوابید”
 
 
داستان “روزی که جهان تاصبح نخوابید”www.senior.loxblog.com

در سال ۱۹۶۸ مسابقات المپیک در شهر مکزیکوسیتی برگزار شد. در آن سال مسابقه دوی ماراتن یکی از شگفت انگیزترین مسابقات دو در جهان بود.دوی ماراتن در تمام المپیکها مورد توجه همگان است و مدال طلایش گل سرسبد مدال های المپیک. این مسابقه به طور مستقیم در هر ۵ قاره جهان پخش میشود. کیلومتر آخر مسابقه بود دوندگان رقابت حساس و نزدیکی با هم داشتند، نفس های آنها به شماره افتاده بود، زیرا آنها ۴۲ کیلومترو ۱۹۵ متر مسافت را دویده بودند. دوندگان همچنان با گامهای بلند و منظم پیش میرفتند. چقدر این استقامت زیبا بود. هر بیننده ای دلش میخواست که این اندازه استقامت وتوان داشته باشد. دوندگان، قسمت آخر جاده را طی کردند و یکی پس از دیگری وارد استادیوم شدند.استادیوم مملو از تماشاچی بود و جمعیت با وارد شدن دوندگان، شروع به تشویق کردند. رقابت نفس گیر شده بود و دونده شماره… چند قدمی جلوتر از بقیه بود. دونده ها تلاش میکردند تا زودتر به خط پایان برسند و بالاخره دونده شماره… نوار خط پایان را پاره کرد. استادیوم سراپا تشویق شد. فلاش دوربین های خبرنگاران لحظه

برای خواندن ادامه ی داستان به ادامه ی مطلب بروید

:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: داستان، داستان کوتاه، داستان های واقعی، ،
:: برچسب‌ها: داستان, داستان المپیک, داستان المپیک مکزیکوسیتی, داستان جان استفن آكواری, داستان روزی كه جهان تاصبح نخوابید, داستان های جالب, داستان پند آموز, داستان کوتاه,
نویسنده : مدیر سایت
داستان واقعی "جعفر و مریم"
نویسنده : مدیر سایت
داستان تن فروشی

داستان تن فروشی(داستان گریه ی مادر و بچه)

 

ﻟﺮﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺑﻮﯼ ﻋﺮﻕ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﺍﺩ
ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻗﻠﺒﺶ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﻣﯿﺰﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﯼ ﻗﺒﻞ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﺒﻮﺩ
ﺑﻮﯼ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺗﺎﻕ ﺭﺍ ﭘﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯾﺶ ﻧﯿﺰ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﺣﻤﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺑﯽ ﻣﯿﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﻮﺷﯿﺪ.
ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺧﺸﻢ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﺪ ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﺷﺮﻣﺴﺎﺭﺵ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺩﯾﺪ
ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺎ ﺳﯿﮕﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺑﯽ ﺣﺎﻝ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺩﺭ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﮐﻔﺸﺶ ﺭﺍ ﺑﭙﻮﺷﺪ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ:
ﺑﭽﻪ ﺍﺕ ﺭﻭ ﯾﺎﺩﺕ ﻧﺮﻩ!
ﺯﻥ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﺶ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮐﻔﺸﺶ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺑﭽﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ

 

ادامه ی داستان را در ادامه ی مطلب بخوانید

:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: داستان، داستان کوتاه، داستان های واقعی، ،
:: برچسب‌ها: : دکتر ﭼﻤﺮﺍﻥ, داستان, داستان تن فروشی, داستان های دکتر چمران, داستان کوتاه گریه مادر و بچه, داستانک, ,
نویسنده : مدیر سایت
دانلود قلعه ی حیوانات
:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: داستان، رمان، دانلود، دانلود رمان، ،
:: برچسب‌ها: :دانلود رمان قلعه حیوانات اثر جورج اورول+فایل صوتی, رمان قلعه حیوانات اثر جورج اورول, فایل صوتی رمان قلعه حیوانات اثر جورج اورول, دانلود رمان قلعه حیوانات, مزرعه حیوانات, دانلود مزرعه حیوانات, دانلود قلعه حیوانات, : قلعه حیوانات, دانلود قلعه حیوانات, داستان قلعه حیوانات, رمان قلعه حیوانات, رمان زیبای قلعه حیوانات ,
نویسنده : مدیر سایت