داستان پند آموز " قسمت "

چهار شنبه 26 بهمن 1391

روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی

بزرگ با درختان میوه داشت. در همسایگی او خانه ای قدیمی بود

که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ

کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش

می داد .یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به

ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است . سطل را تمیز

کرد ، برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود

پر کرد تا برای همسایه ببرد .وقتی همسایه صدای در زدن او را

شنید خوشحال شد و پیش خود فکر کرد این بار دیگر برای دعوا

آمده است . وقتی در را باز کرد مرد به او یک سطل پر از میوه

های تازه و رسیده داد و گفت : " هر کس آن چیزی را با دیگری

قسمت می کند که از آن بیشتر دارد . "

:: موضوعات مرتبط: داستان کوتاه، حکایت، ،
:: برچسب‌ها: پند, داستان, داستان پند آموز, داستان مجنون و نماز گذار, عشق واقعی, داستان قسمت, داستان پند آموز قسمت, حکایت, ,

نویسنده : مدیر سایت

بدون شرح

چهار شنبه 22 بهمن 1391

:: موضوعات مرتبط: داستان، داستان کوتاه، حکایت، ،

نویسنده : مدیر سایت

دانلود کتاب